مردی از شولم A MAN OF SHOULAM مطالب هنری ،ورزشی، خاطرات شخصی و متنوع ANYTHING |
|||
دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:, :: 22:30 :: نويسنده : شیرمحمد عاشوری SHIR MOHAMMAD ASHORI
در غبار فراموشی* درتنــگناهای بــودن* غم به دلت مباد هرگـــز* ترانه هایِ سردِسکـــوت من* بی همنوازیِ تو آهنگ غربت دارد* ای همنفسِ من در تپشهای قلب رنجورم* اینک نفسهایم راهی میان بغض و آهَم می جوید* دلم در غربت تنهایی دستـــی به تمنا به سویت دارد* بگیر دستان غربت شکنم را در تکاپوی پوچِ جدایـــــی* کورسوهایِ میان بودن ونبودن رابا افروختن شمعی منورکن* زمزمه های تاریک ِآسمان بی ماهِ حضور رابا سوسویِ ستاره های دور دست بیامیزیم* وتبلور رنگهـــــایِ آشنایـــی رابه بزمــــــی مجنون وار دعــوت کنیم ودور پرتوشان برقصیم* در نزدیکترین نقطه وجوددایره ای به پهنای عالم هستی رسم کنیم که هرشعاعش تیرعشقــــی باشد . شعرنو/سراینده :ش.م.عاشوری 1393/1/18
سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, :: 21:28 :: نويسنده : شیرمحمد عاشوری SHIR MOHAMMAD ASHORI
به سلامتی ومیمنت دفتر شعرم را که برای چاپ داده بودم به من برگرداند ند وبه من تحویل دادند ووعده براین است که کتاب در نوبت چاپ است حالا کی از چاپ بیرون می آید خدا عالم است .از این دفتر شعر ، منبعد شعرهایی را روی وبلاگ قرار خواهم داد تا مورد قضاوت شما قرار گیرد .امید که مورد پسند واقع گردد.
سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : شیرمحمد عاشوری SHIR MOHAMMAD ASHORI
فصل خزان رفت وزمستان رسید سوزشِ سرما به گلستان رسید بلبل وقُمری زنَوا مانده باز سار و قناری نَنوازد به ناز رَخت سپیدی به تن آورده کاج داده همه برگ و بر وبار باج خاک در آمیخته با برگ و آب رفته زچشم چمن از سوز خواب نیست نشان از رخ زیبای گل نی خبر از عطر دل افزای هُل بسته رُخ از جلوه گری آفتاب برده تن از عشوه گری در حجاب دلبر سرما که بنامند برف آمده در سرسره بازی به صرف می سرد از سر سره یِ آسمان چرخ زنان، ناز کنان،بی امان رنجه کند با قدم خویش خاک رخنه کند در دل هرسنگ وچاک خانه به قندیل بیاراسته یخ زده از بام و فروخاسته خفته به آغل پی فرجام دام دیده به در دوخته با فکر خام درپی آن است که کام آورد بیخ دهن یونجهِ خام آورد ............................ .............................. درپی دی لشکر بهمن روان گفته به اسفند که در پس بمان چون به ظفر باز کشیدیم دست درپی ما گیر به شمشیر دست شعر زمستان من آمد به سر باد درودم به شما سر به سر شعر از عاشوری پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:, :: 17:37 :: نويسنده : شیرمحمد عاشوری SHIR MOHAMMAD ASHORI
شعر زیر از طرف پسر عموی گلم ، آقا رشید،از تهران برایم فرستاده شد .شعری زیباست که از سوی ایشان تقدیم دوست داران علم وادب پارسی می شود.
ادامه مطلب ... یک شنبه 9 مرداد 1393برچسب:, :: 22:56 :: نويسنده : شیرمحمد عاشوری SHIR MOHAMMAD ASHORI
روزنِ دل
خاطرم را نشود کس مهمان، هیکلم کاهگلی ست! می دهد بوی گِل و شالیزار، سیلی باد چه سوزی آورد! سقف پوشالی ِدل سخت پریشان شدباز، وای اگر ابر ببارد، روزن سقف دلم را چه کسی می بندد؟! عشـــــــــــــــــــق؟!! گذر عشق کجاست؟ نردبانم چوبی ست، گذر عشق براین نرده نیفتد هرگز! ننهدپای براین،دلبر عشق، نشود روزنِ آسیمِه جانم مسدود، عشق بی باک کجاست. عاشـــــــــوری 1392/6/16 صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ ![]() به وبلاگ مردی از شولم خوش آمدید.این وبلاگ در برگیرنده مطالب مختلفی شامل خاطرات ، شعرمحلی وتالشی،شعرهای روز و نیز تصاویرمی باشد. این وبلاگ یک وبلاگ شخصی است و مطالب ان در زمینه های مختلف نقطه نظرات خودم می باشد امکان این هست که در بعضی موارد اشتباهاتی در بیان رخ دادهایی که جنبه غیر شخصی داشته باشد، وجود داشته باشد .در مورد شعرها نیز عرض شود تمام شعرها را خودم سروده ام وبراین باورم استفاده ازمطالب دیگران به نام خودهنر نیست. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان
|
|||
![]() |